دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

قراره اینجا بنویسم
نمیدونم قراره از چی بنویسم
شاید اینجا فقط برای خودم بمونه:)
.........
عروس‌ بهار و تابستون هستم با یه‌ دنیا عشق و احساس💚

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۱۱ مرداد ۹۹ , ۰۸:۵۵
    Post 160
  • ۶ مرداد ۹۹ , ۱۳:۱۶
    Post 159
  • ۳ مرداد ۹۹ , ۱۶:۲۵
    Post 157
  • ۳۰ تیر ۹۹ , ۲۳:۴۴
    Post151
  • ۱۶ تیر ۹۹ , ۱۱:۴۷
    Post148
  • ۳۰ خرداد ۹۹ , ۰۱:۱۰
    Post 141
آخرین مطالب

۸ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

پلو داره دم میکشه

کباب شامی سرخ شده، داخل مخلوط آب، رب گوجه، آبلیمو و فلفل سیاه داره مغز پخت تر میشه

پرده های سالن کنار زده شده و از در تراس باز شده، صدای پرندگان به گوش میرسه و خنکی( که بیشتر سرده تا خنک) به تن خسته ام میخوره!!!

یکساعت دیگه باید سرکار باشم و تهیه صبحانه، تمیز و مرتب کردن آشپزخونه و ظرفای کثیف منو صدا میزنه

شکرت خدا که با اینکه حال دلم یه طوریه ولی طعم همسر دار شدن را میچشم و یه امید کوچیک توی دل خودم و خانواده ام رویش کرد.. یه امیدی که هیشکی درکش نمیکنه مگر اینکه سختی استخوان سوز بسراغش اومده باشه

صبح ۲۹ اردیبهشت همگی بخیر

روزی مملو از سلامتی و شادی داشته باشیم

ساعت ۸:۵۱ نوشت:

با نیم ساعت تاخیر اومدم سرکار ولی از خونه زندگی مرتب و تمیزم خارج شدم و آرامش تا حدی به دلم برگشت و کنار همسرم صبحونه ام را به دلچسب خوردم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۴۲
دختر آفتاب

با اینکه غذا میپزم.. خونه را تمیز میکنم.. امورات خونه قشنگ و دنجم را رتق و فتق میکنم.. میرم سرکار.. با خواهرا حرف میزنم و وقت میگذرونم.. با همسر خوبیم و تا حدی حواسش به دونفره بودنهامون، هست.. با اینکه چند روز پیش یه طبیعت گردی قشنگ داشتیم.. یا اینکه دیروز خواهرا بعد دو ماه مهمانم بود و من غرق خوشی بودم ولی ته دلم آروم نیس.. دیشب موقع خواب همسر میگفت چته و من جواب مشخصی براش نداشتم.. دلم میخواد چند کیلو اضافه وزنم از بین بره و هیچ جوری دست از سرم برنمیداره.. دلم میخواد غروری که نمیدونم من دارم یا همسر نباشه و یکی مون خواسته دیگری براش مهم باشه و شاید علت تمام ناراحتیم همین باشه!!

کاش وقت بیشتری داشتم و برای کارهای شخصی خودم وقت میذاشتم یا اصلا مدیریت زمان بلد بودم!! کمبودش را توی زندگیم حس میکنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۷:۱۲
دختر آفتاب

در حالیکه یکساعت دیگه بعد ۴ روز میخوام برم سرکار، بیخوابی زده به سرم و خوابم نمیبره!!!

بعد سرکار هم که باید افطاری درست کنم و خواب میره تا شب😎

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۶:۲۸
دختر آفتاب

با اینکه همه چیز در ظاهر خوبه و خدا را شکر عزیزانم همه سلامتن ولی توی دلم یه غم بزرگه... جنگ برای یک مسئله تمام شده و خوب یا بد قبولش کردم هر چند در ظاهر!!!

ولی با این حال خوشحالم تونستم یه کار هنری دلی برای خودم دست و پا کنم و چند روزه با سرعت لاک پشتی پیش میرم..

خدایا خودت فقط از توی دلم خبر داری‌. آرومم کن که به رضای تو راضی باشم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۳۴
دختر آفتاب

هفته پیش همکار شماره ۱ کرونا گرفت و از همون روز قرنطیه را شروع کرد... یکی دو روز پیشم همکار شماره ۲ تب و لرز کرده ولی یک روزه خوب شده و با این حال تست کرونا داده و جوابش هنوز نیومده!! خب من نمیدونستم و پریروز حتی اومدن سرکار و دیروز هم به اجبار رئیسمون اومدن سرکار که من دورکاری بودم و ندیدمش..و امروز مجدد دورکاری من بود و زنگ زد که میشه بیای سرکار و کسی نیس

من هم از ساعت ۱۰:۴۵ امدم سرکار

وقتی اومدم جریان تب و لرز و تست دادنش را گفت و حقیقتش خیلی ترسیدم چون هم روی صندلی ایشون نشستم و هم از کامپیوترش استفاده کردم!!! ولی به محض رفتنش کل اتاق را الکل زدم و بعد یکساعت به اصرار همسر دو ماسکی شدم و پنکه اتاق را روشن کردم و ماسکم را چند دقیقه ای اوردم پایین که یکم ریه هام نفس بگیرن

خدا بخیر بگذرونه.. از امروز ارتباط با مادر همسر و خانواده خودم قطع میشه

هر چند دیروز بعد ۱۲ روز پیش خانواده خودم رفته بودم وقتی مطمین شدم همکار ۱ منو ناقل ویروس کرونا نکرده

در حال حاضر هم دلم گرفته و هم از دیدن خانواده ام، مجدد محروم شدم ناراحتم😭 و مثل مهر و ابان سال پیش چند وقت ۲ ماسکی بیام سرکار جهت ایمنی خودم و بقیه همکاران

بعد سرکار اول باید کل لباس هام را بشورم و حمام کنم و آب نمک قرقره کنم!!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۵۶
دختر آفتاب

13 رمضان پارسال، شب خواستگاری همسر جان از من بود😍🙏

مبارکمون باشه💟🌱

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۲۰
دختر آفتاب

اردیبهشت بهشتی اومد و من یه کوچولو ذوق ذوقی نکردم

اردیبهشت هممون بهشتی و پر از عشق و تن همه سلامت و این کرونا را بسلامتی طی کنیم..

*

جمعه اونقدرررر حال روحیم خراب بود و به همسر گیر دادم که منو ببر بیرون و نبرد و حتی گفتم بیا موهام را بباف و مثلا میگفت بیا پیشم تا ببافم و من اونقدر عصبی بودم که خدا میدونه.. اصلا هیچ موقع اینقدر حالم بد نبود و همسر را هم کلافه کردم

خلاصه یکی دو روز که گذشت، بهترم

*

سرکار خیلی خلوته و نصف سهم قران امروزم را خوندم و کمی تو نت سرچ کردم و تفریح کردم😄

چند روز پیش ها که فرنی آرد برنج با آرد برنج آماده درست کردم فوق العاده بدمزه بود و بقیش را ریختم. همسر هم که اصلا نخورد

یکبارم رنگینگ توپی درست کردم و خیلی به دهنم مزه داد و با یه دستور دیگه بازم باید درست کنم

همسرم خیلی سخت گیره به غذا و همه چیزی نمیخوره.. چند روز پیش ها که پیشنهاد ژله داد و از خوردنش لذت برد منو تشویق کرده براش ژله رولی درست کنم

یه حلیم گندم مشتییییی😍هم درست کردم که بازم همسر یه قاشقش را نکرد تو دهنش و تا دیروز حلیم گندم خوردم

چقدر این پستم شکم پرستی شدااا😂

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۱:۳۵
دختر آفتاب

ای کاش شر این کرونای لعنتی از سر دنیا برداشته میشد.. خسته شدیم از استرس این مریضی با کرونا گرفتن روز به روز اطرافیانمون!!

صدای عظم البلا و برح الخفا یه دنیا ترس به دلمون میریزه بجای آرامش همیشگیش

حتی صدای بعضی ماشین ها که به گوشم میرسه با خودم میگم نکنه دوباره میخوان سم پاشی کوچه و خیابان ها را انجام بدن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۰:۱۵
دختر آفتاب