دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

قراره اینجا بنویسم
نمیدونم قراره از چی بنویسم
شاید اینجا فقط برای خودم بمونه:)
.........
عروس‌ بهار و تابستون هستم با یه‌ دنیا عشق و احساس💚

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۱۱ مرداد ۹۹ , ۰۸:۵۵
    Post 160
  • ۶ مرداد ۹۹ , ۱۳:۱۶
    Post 159
  • ۳ مرداد ۹۹ , ۱۶:۲۵
    Post 157
  • ۳۰ تیر ۹۹ , ۲۳:۴۴
    Post151
  • ۱۶ تیر ۹۹ , ۱۱:۴۷
    Post148
  • ۳۰ خرداد ۹۹ , ۰۱:۱۰
    Post 141
آخرین مطالب

۱۴ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

قراره این نازدونه دلبر توی آشپزخونه دلباز و پر نور و پر گل و گیاهم با یه پنجره قدی رو به بیرونش که هر روز شاهد جریان زندگیه خودنمایی کنه. قراره اون خونه و عشق جریان توی خونه منو هزار بار عاشق خدا و نعمتهاش کنه و با خودش بگه *وعده خدا راست بود و پایان شبه سیه سپید بود* و باورم نشه که اینهمه عشق و خوشبختی و امید و انگیزه برای زندگی مال خود ِ خودمه و آرزویم برآورده شده

عشق و خوشبختی نزدیک ِ نزدیکهheartheart

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۸ ، ۲۲:۰۶
دختر آفتاب

خدایا برای شادی های خودم و خانواده ام شکر

خدایا بخاطر خنده هایمان شکر

خدایا بخاطر لحظه ها و روزهای شاد شکر

خدایا لحظات و روزهای خوب را افزون کن

خدایا حالمان را خوب خوب کن

خدایا بخاطر آرامش لحظه ها شکر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۸ ، ۱۷:۵۸
دختر آفتاب

خدایا خدایا پس تو کجایی ؟
من کجای کار اشتباه کردم که دستانت را از من دریغ کردی ؟
خدایا من کجای کار اشتباه کردم که دیگر تو را در قلبم احساس نمیکنم ؟
خدایا من کجای کار اشتباه کردم که دیگر "الا بذکر الله تطمئن القلوب" هم به دلم آرامش نمی دهد؟
خدایا من کجای کار اشتباه کردم که مسحق چنین مجازاتی شدم؟
هر چه بیشتر نشانی تو را می جویم کمتر به مقصد می رسم و گم می شوم
در خلوت من هیچ کس نیست .........
خدایا آرام کن این دریای طوفانی دلم را
قایقم دارد غرق می شود، آخر تحمل این توفان را ندارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۸ ، ۲۲:۴۸
دختر آفتاب

امروز همکارم که ماه آخر بارداریشه، اومد پیشم و هر چقدر بگم از دیدنش خوشحال شدم کم گفتم.

آخه رفته بود مرخصی و من ندیده بودمش و یه جورایی بعید بود تا آخر مرخصیش ببینمش و ناراحت بودم که حالا حالا فرصت دیدار نداریم و امروز خیلیییی اتفاقی بخاطر کاری اومد و منم دیدمشheartکلی با هم حرف زدیم و خندیدیم و شاد شدم
دوست دارم، اومدنش و حس و حال خوبی که بهم داد و ذوق کردنم برای مادری و حتی نی نیش را به فال نیک بگیرمangeldevil
خدایا آرزوی من را هم برآورده کن

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۸ ، ۱۱:۵۸
دختر آفتاب

 

در دنیای تو، ساعت چند است؟

حال و هوای عشق و عاشقی، طبیعت زیبای شمال، شهر زیبای رشت و موسیقی زیبای شمالی، جز قشنگیای این فیلم بود و دقایقی لبخند و شادی را مهمان لبان و دلم کرد

با دیدن این فیلم عاشق شهر رشت شدم و دوست دارم اونجا را برم و ببینم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۸ ، ۰۹:۱۴
دختر آفتاب

عصر که باید بیدار می موندم و نمیخوابیدم، خوابیدم و این موقع شب دلم نمیخواد اصلا بخوابم.. دلم یه گفتگوی صمیمانه و باحال میخواد...blush

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۸ ، ۲۳:۵۸
دختر آفتاب

از مزایای خونه های چندین سال ساخت، میشه دیوارهای ضخیم و عایق صدا را نام برد و پنجره با ارتفاع کم و دید داشتن نسبت به خیابان و کوچه؛ چون خونه های جدیدا ساخت، این دو مزیت را ندارن اینجانب نمی تونم موقع خواب اهالی خونه دوش بگیرم و ایضا برای آگاهی از برفی بودن یا نبودن هوا باید به accuweather گوشی مراجعه فرمایم که "شنیدن کی بود مانند دیدن" و البته درصد خطا در این حالت کم هم نیست!!!indecisionangry

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۸ ، ۰۸:۳۱
دختر آفتاب

خدایا به قلبمون نگاه کن و آرزوهامون را برآورده کن.. خدایا آدم های درست و خدایی و با وجدان و اهل اعمال حلال سر راه من و خانواده ام بذار

خدایا فرصت های خوب پیش رومون قرار بده

خدایا از صدام خسته نشدی که اینهمه صدات میزنم و جوابی نمیدی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۸ ، ۱۹:۴۷
دختر آفتاب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۳ دی ۹۸ ، ۱۷:۲۶
دختر آفتاب

داشتم به خودم وعده صبحانه فردا را میدادم که یادم اومد گویا تخم مرغمون تمام شده.. بلی رویایم نابود شدsad دوست داشتم فردا با یه صبحانه روزم را شروع کنم و به خودم حال بدم

* عصری یه خواب طولانی و خستگی در کُن، حالم را جا آوردheart

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۸ ، ۱۹:۵۹
دختر آفتاب