دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

قراره اینجا بنویسم
نمیدونم قراره از چی بنویسم
شاید اینجا فقط برای خودم بمونه:)
.........
عروس‌ بهار و تابستون هستم با یه‌ دنیا عشق و احساس💚

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۱۱ مرداد ۹۹ , ۰۸:۵۵
    Post 160
  • ۶ مرداد ۹۹ , ۱۳:۱۶
    Post 159
  • ۳ مرداد ۹۹ , ۱۶:۲۵
    Post 157
  • ۳۰ تیر ۹۹ , ۲۳:۴۴
    Post151
  • ۱۶ تیر ۹۹ , ۱۱:۴۷
    Post148
  • ۳۰ خرداد ۹۹ , ۰۱:۱۰
    Post 141
آخرین مطالب

۱۲ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

امروز زنگ زدم به مامان یار جآنم.. خیلی اصرار کردن برم خونشون و گویا خواهرای یار جمع هستن اونجا.. البته یار که پیام داد تعارف کردم و گفتم مامانت کار داره و تا حالا ازش خبری نشده.. اخه دور هم جمع شدن و دارن سبزی پاک میکنن. هم دوست دارم برم و هم استرس دارم.. اولین حضور تنهاییم توی خانوادشونه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۹ ، ۱۵:۵۰
دختر آفتاب

یه اشتراک سه ماهه از طاقچه خریده بودم که کتاب بخونم که سر و کله یار جآن پیدا شد و وقت کتاب خوندن نداشتم.. حالا این اشتراک سه ماهه رو به اتمامه و عجیب دلم کتاب خوندن میخواد.. برای روزایی که خونه خودمم.. و ترجیحا شاد و عاشقانه و از نوع کتاب کاغذی!! کتابی سراغ دارید پیشنهاد بدید لطفا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۹ ، ۰۷:۲۶
دختر آفتاب

نمیدونم این روزا، روزهای آخر مجردیم هست و شمارش معکوس برای عروسیم محسوب میشه یا نه!!! ولی دلم نمیخواد اینقد سر و ساده برم پیش عشق جآنم.. آخه ما دوران نامزدی و عشقولانه کوتاهی خواهیم داشت اگه قبل محرم عروسیمون باشه
خدایا خودت خیر را پیش رومون بذار.. هر چند شیرینی ازدواج به نامزد بازیه ولی:/ این مدت من یه طرفم و بقیه یک طرف دیگه و تنها منم که راضی نیستم به عروسی اینقد هول هولی و این وسط کسی ارزشی برای حرف من قایل نیس
++ خدایا خیلی خیلی ممنونتم.. بالاخره منو به آرزوم رسوندی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۹ ، ۲۳:۴۴
دختر آفتاب

یه کوچولو از پست مه سو جان را خوندم و رفتم توی فکر..در حالی که نمیدونم به امید خدا من یکماه دیگه خونه پدری ام یا خونه خودم.. این روزها دست تنهایی و سرکار رفتن و کارها بی انرژیم کرده

خدایا خیر را برام پیش بیار و میدونی که آمادگی یه ماه آینده را ندارم. برامون آسونش کم

خدایا شکرت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۹ ، ۲۳:۵۴
دختر آفتاب

عشق و عشق و عشق

دیر این روزها قسمت من شدند ولی ادم نابی قسمتم شد 

خدایا شکرت.. هوامو داشته باش.. که تدارک عروسیمون به بهترین نحو و کمترین دخالت های دایه های مهربان تر از مادر سپری بشه.‌ هر چند من دلم یه عقد مفصل توی همین ماه تیر را میخواد و آمادگی ازدواج را ندارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۹ ، ۰۷:۳۹
دختر آفتاب

اواخر روز ۱۵ تیر و نیمه اول روز ۱۶ تیر ثبت میشه به عنوان روزی که فشارم بالا بود و با پاهای خودم رفتم دکتر و نتونستم بمونم سرکار . الانم میخوام بخوابم بلکه کمی این استرس ها و کم خوابی ها کمتر بشه.. این استرس و کم خوابی چند وقته باهام هست و یار بدجوری شعله اش را زیاد کرد و دست اخر صحبت کردن با خودش یکمی روبراه ترم کرد... پسر بی قرارم که شدی لطفا غد بودنت را برای من نداشته باش و جنس دختر را از جنس پسر متمایز کن

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۹ ، ۱۱:۴۷
دختر آفتاب

بعضی کمک ها و همراهی ها، با منت گذاشتن از بین میره...خدایا کمکم کن بتونم با کمترین کمک این پروسه را پیش ببرم... امیدوارم هیچ دختری به این حال من نرسه.. امیدوارم در آینده بتونم با جون و دل بهترین و کامل ترین جهیزیه را برای دخترم بخرم
و من و همسر عزیزم، دخترم را با کمترین نگرانی راهی خانه بخت کنیم

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۹ ، ۲۳:۰۵
دختر آفتاب

امروز ثبت میشه به اسم بدترین استرس و نگرانی که از طرفش بهم وارد شد و مردم و زنده شدم تا بعد ۶ ساعت بالاخره منو بخشید و واقعا ادب شدم که این حرفی که بارها بینمون شده و تمام شده بود را پیش بکشم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۹ ، ۲۱:۵۰
دختر آفتاب
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۹ ، ۱۵:۳۸
دختر آفتاب
وقتی بین بازوان تو هستم احساس می کنم در خانه ام و الان خیلی برای خانه غمگین هستم
دلم برات تنگ شده عشقم!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۹ ، ۲۱:۴۲
دختر آفتاب