امروز دیگه از برنج وا زده بودم و ناهار سوپ با قلقلی گوشت پختم
کارای روتینم را انجام دادم و دو ساعتی دراز کشیدم و کاری انجام ندادم، ایشالا میخوام آموزش نرم افزار کاریم را شروع کنم
امروز دیگه از برنج وا زده بودم و ناهار سوپ با قلقلی گوشت پختم
کارای روتینم را انجام دادم و دو ساعتی دراز کشیدم و کاری انجام ندادم، ایشالا میخوام آموزش نرم افزار کاریم را شروع کنم
تا ۴صبح بیدار بودم. یه حالت سنگینی داشتم نمیدونم از پرخوری بود یا علایم pms.. از طرفی میگفتم با یه دوش حالم شاید سرجاش بیاد و سبک میشم ولی حسش نبود. از صبح بزور یه ناهار پختم و دل درد داشتم و خوابیدم و تازه از حموم در اومدم و انگار بهترم!!
تصمیم داشتم لباس های کارم را بشورم ولی در توانم نبود دیگه:/
پس فردا کار شروع میشه و ای کاش بخاطر قطع زنجیره انتقال کرونا تعطیل میکردن.. از طرفی هم استرس انتقال بیماری وجود داره و از طرفی خلوته و حوصله سر بره!!!!
روحم خیلی خسته اس ....
راستی یادم رفت بگم خریدای اینترنتی ام رسید و تقریبا راضی بودم... لباسهای تو خونه ایم را واسه عید تنم کردم
چند روز قبل عید یکی از گلخانه داران، ۶۰ شاخه گل رز برامون اورد و سهم من ۱۲ شاخه گل بود و چقدر خوشحال بودم و به وجد آمدم از اینهمه گل رز و دلم میخواست همشو بزنم بغل و خودمو توی عطرشون و رنگشون خفه کنم
پنجشنبه ۲۹ اسفند خیلی کار کردم.. همش خرده کار بود و پوستم کنده شد و واقعا برای خودمم کار تراشیدم!! ولی از خودم راضی بودم تا حدی
واسه اولین بار شیرینی نخودچی پختم و حس و حالش را دوست داشتم... طعم مواد خامش اونقدر به دهنم مزه داد که قابل وصف نیس
باید عکس شیرینی ها و چند تا دیگه عکس که واسه پست های قبل هست را ثبت کنم و وبلاگم رنگ و لعاب بگیره
از اصل مطلب دور نشم. خلاصه بامداد یک فروردین شد و من همچنان مشغول بودم و از ۲ نیمه شب گذشته بود که رفتم حمام و تا خوابم ببره ساعت از ۳ گذشته بود. وای خدایا پاهام از درد و خستگی بی جون شده بودن.. ۶ بیدار شدم دوباره کار کردم و تا شد نزدیک سال تحویل. نشستم روی زمین و دعا کردم.. بنظر خودم امسال بیشتر از پارسال حتی دعا کردم.. کاش خدا حاجت روام کنه
خدایا شکرت بخاطر این دو روز از سال ۹۹ که خوش گذشت و خوب بود