دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

قراره اینجا بنویسم
نمیدونم قراره از چی بنویسم
شاید اینجا فقط برای خودم بمونه:)
.........
عروس‌ بهار و تابستون هستم با یه‌ دنیا عشق و احساس💚

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۱۱ مرداد ۹۹ , ۰۸:۵۵
    Post 160
  • ۶ مرداد ۹۹ , ۱۳:۱۶
    Post 159
  • ۳ مرداد ۹۹ , ۱۶:۲۵
    Post 157
  • ۳۰ تیر ۹۹ , ۲۳:۴۴
    Post151
  • ۱۶ تیر ۹۹ , ۱۱:۴۷
    Post148
  • ۳۰ خرداد ۹۹ , ۰۱:۱۰
    Post 141
آخرین مطالب

۱۸ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

دوست دارم در حال حاضر خونه قشنگم بودم و به کار هنریم می رسیدم!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۲۸
دختر آفتاب

دیروز سرکار نبودم و صبحش که مشغول آشپزی و مرتب کردن خونه بودم و عصرش ۲ ساعت خوابیدم و خیلی چسبید:)

بعدش پا شدم بقیه پذیرایی را تمیز کردم و جارو کشیدم( بالاخره از کثیف شدن خونه در روز ۱۲ فروردین فارغ شدم/ عید دیدنی قوم شوهر که اعصابی از من خورد کرد و هنوز ترکش هاش از زندگیمون خارج نشده!! و هیچ وقت این همه ناهماهنگی را یادم نمیره!!)

ساعت ۶ و نیم هم به قصد پیاده روی از خونه زدم بیرون و سر از بازار  در آوردم و  یه سری اقلام برای خونه خریدم

۱/۵ ساعت پیاده روی کردم و بعدش به همسر ملحق شدم و ۹ خونه بودیم و شام را گرم کردم و چای و میوه خوردیم و فیلم پاستاریونی را دیدیم و خیلی کیفور شدیم.. فیلمی طنزگونه بود و دوسش داشتیم و ارزش دیدن داشت{#emotions_dlg.cool}

لابلاش پا میشدم و مقدمات عدس پلوی افطار امروز همسر را مهیا میکردم!! ساعت ۵/۵ صبح پا شدم و غذا در حال دم کشیدنه!! بنظرم غذام اونطور که میخوام، خوب نشده و‌ خیلی زردچوبه زدم:/

امروزم بعد کار، میرم خونه بابام اینا.. چون ظهر، همسر نمیاد خونه و چه کاریه تنها بمونم خونه

* این روزا خیلی خیلی وقتم با کارای خونه میره و راضی نیستم

همسر هم دیگه کمک صد سال یه بارش را نمیکنه و صفر تا صد کارا خونه با خودمه!! حتی یه میوه هم پوست نمیگیره!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۰۰ ، ۰۷:۰۵
دختر آفتاب

امروز را روز خیاطی نامگذاری میکنم{#emotions_dlg.kiss} ... چند وقت بود چند تیکه لباس که جاهای مختلفشون نیاز به دوختن داشتند را ازینور به اونور خونه جابجا میکردم و بالاخره سوزن و نخ به دست با چاشنی صحبت با خواهرا، قال قضیه را کَندم البته یه سری لباس هم خونه پدری دارم که همت من را میطلبن!!:/

* از بعد سرکار رفتم پیش پدر و خواهرام و ناهار و عصرونه را با هم بودیم خدا را شکر.. بعدشم اومدم خونه بساط افطاری همسر که از دیشب آماده کرده بودم را چیدم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۰ ، ۲۲:۲۴
دختر آفتاب

شروع پیاده روی  سال ۱۴۰۰ من و همسر، امروز بود

امیدوارم ادامه پیدا کنه و کاهش وزن و سایز من را به همراه داشته باشه و اولین هدفم، رسیدن به وزن قبل ازدواجمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۲۶
دختر آفتاب

پنجشنبه هفته پیش اولین روز کاری در سال ۱۴۰۰ بود. دعا میکنم وضعیت کاریم مساعد بشه و یه مسئولیت به درد بخور بهم بدن که بقول معروف جای پام محکم بشه و امنیت شغلی پیدا کنم..

این روزها بیشتر دلم میسوزه از معلق بودن وضع کاریم!! کارمندان رسمی در ماه ۲/۵ روز مرخصی دارند.. ما هم میشه بریم ولی اجازه رئیس را میخواد و یه جوری رفتار میکنن انگار حق طبیعیمون نیس و لطف میکنن و اجازه مرخصی میدن!!! و اینکه خانم هایی که بچه دار میشن نهایت نهایتش ۲ ماه میتونن پیش نی نی شون بمونن

شکر بازم یه حقوق دارم و یه کاری انجام میدم و سرم گرمه تا بعد خدا بزرگه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۰۵
دختر آفتاب

یه نگاهی به قیمت های تورهای مسافرتی میکنم و سرم از قیمت ها منفجر شده..

آخه چرا اینهمه گرونی بیداد میکنه!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۰ ، ۰۹:۴۳
دختر آفتاب

دیشب بعد اینکه میزبانی و مهمانیمان تموم شده بود و خوشحال ترین بودم، یک دفعه بغض کردم و یه عالمه گریه کردم چون ۶/۵ ساله مادرم از این دنیا پرکشیده و دلتنگشم:/

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۴۴
دختر آفتاب

در حالیکه بساط عید دیدنی خواهر شوهر ۲ را هنوز جمع نکردم و ۲ ساعت دیگه هم خونه خ. ش ۱ دعوتیم، نشستم و برنجک میخورم:))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۰ ، ۲۱:۲۶
دختر آفتاب