دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

Post 189

اللهم اشف کل مریض

عموی عزیزم زود خوب شو و بیا بالای سر زنت

خدایا من بعد ازدواجم بهش مدیون شدم چون معرف ازدواج ما بود.. کمکش کن زنده بمونه و سالم با پای خودش بیاد خونه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 188

پسر دوست داشتنیم توی دوران مجردیش کار خونه انجام نداده  و یعنی اصلا مامانشم ازش نخواسته

ولی من چندین بار ازش خواستم و مدام میگفت بلد نیستم

اگه اشتباه نکنم دقیقا دو ماه بعد عروسیمون پا شد و ظرفا را برام شست و من اینقددددد ذوق کردم که؛)))

دیروز ۶ کیلو ماهی کوچک خریده بود و از ۴/۵ تا ۸ شب دستم به اونا بند بود و اینقد کلافه شدم.. اشتباهم این بود که به پیشنهاد همسر رفتم داخل حمام شستم و اینش خیلی خسته کننده بود و باید توی آشپرخونه تمیزشون میکردم

آخرای کار، قیچی آشپزخونه به دادم رسید و گرنه چاقو و تخته گوشت روند کار و حتی کیفیت کارم را پایین آورده بود!! تجربه خوبی برام گذاشت

همسر که رسید داشتم حمام به گند کشیده را میشستم و بعدش خودم را که بنظرم کل هیکلم اب ماهی پاشیده شده بود://

کارم که تموم شد، همسر کلی ازم تشکر کرد و گفت مگه نگفتم نشور تا خودم بیام و چند تیکه ظرف توی سینک را به طور خود جوش شست و من برای مهربونیش مُردم

ماشاالله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

Post 187

بالاخره دیشب فریزرم را بعد ۳ ماه تمیز و مرتب کردم و اینقدرررررر دلم حال اومد:))

از دیشب الکی میرم بازش میکنم و حظ میبرم:)) 

کسی هست داخل یخچال فریزر دوقلوش سبد گذاشته باشه و محتویات یخچال فریزرش را داخل سبدها گذاشته باشه؟؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 186

انتظار این حرفا را ازش نداشتم... و سخت دلم گرفت و از بختم به خدا گله کردم.. کاش فراموش کنم این حرفا رو

موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 185

خواهر شوهر کادوی خونه نویی ما را دیروز فرستاد

یه ساعت دیواری صنایع دستی طوری.. دستش درد نکنه

دیشب بالاخره از خونه ما، صدای تیک تاک ساعت بلند شد

کاش بقیه هم کادوهاشون را میفرستادن:)) با این اوضاع کرونا

البته ما هم سوغاتی های مشهد را زود بهشون دادیم 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 184

سه شنبه بعد اتمام کارم، همسر اومد دنبالم و با خبرش که عکسهای آتلیه را گرفته یه عالمه خوشحالی کردمآرام

با اینکه شب قبلش گفته بود اتلیه زنگ زده و گفته فردا بیا عکسا را تحویل بگیر ولی من گیج خواب بودم و خوشحالی ای در کار نبود

عکسامون را دوس داشتم.. چون کارهامون فشرده بود.. من اصلا توی نخ مراسم و جزییاتش نبودم و دغدغه ام شده بود جهاز خریدن و کرایه لباس و خونه چیدن.. فکر کنم جز معدود عروسها حساب میشم که اینطوریم

بخاطر همین اصلا نمونه کار اتلیه و گل و ماشین عروس و.. ندیدم و بیشترش برعهده همسر و خواهراش بود و حتی سفره عقد را با انتخاب یک عکس از بین چند تا عکس انتخاب کردم.. هر چند بگم درست حسابی سفره عقدم را ندیدم، قابل باور نیستخنده

بوسه

دیشب خواهرک میگفت نه یه اهنگ مخصوص داشتی برای مثلا رقص و بقیه مراسمت.. واقعا هم راست میگه. نه که اهلش نبودم هااا نه... کارام از بس زیاد بود مجالی برای اینجور کارها نداشتم.. ولی خدا را شکر از همه چی راضی بودم بغیر از سرعتی که همه برای عروسی گرفتن به من گوشزد میکردن.. به همسر و مادرش میگم خیلی اذیتم کردید و به مادرش که روم نمیشه بگم ولی به همسر میگم اینم حق الناس حساب میشه و واقعا عذابم دادید

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

post 183

جمعه 23 آبان برای دومین هفته متوالی جوجه کباب درست کردیم و این بار مادر شوهر که خیلی وقته بچه هاش نمیان پیشش بخاطر کرونا را مهمون کردیم .. خدا را شکر غذام خوب شد و مادر همسر خیلی تعریف کرد. البته همسر زحمت خرد کردن مرغ ها و کباب کردنش را کشید ولی خواهرای همسر از من تشکر کردند. ولی به نظر خودم اونا بخاطر اینکه من عروس خوبی هستم و با مادرشون رفت و آمد دارم خوشحال بودند... 

م. ش تا شب پیشمون بود و فیلم های عروسی را دیدیم و گپ زدیم

دیشب همسر میگفت این هفته هم جوجه کباب بخوریم و سه نفری باشیم و من مخالفت کردم این بار..

چون بعد 3 هفته دلم میخواد روز تعطیل خودمون 2 تا باشیم 

البته دل میخواد خانواده خودم بیانخنده میدونم عروس خبیثی شدم

*دو پست زیرتر هم جدیدن!!!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

post 182

پنج شنبه 22 آبان بعد غروب لباس پوشیدم و یه سر رفتم پیش مادرشوهر و بعدشم رفتم خونه بابا اینا

تا 10/5 شب پیش بابا و خواهرا بودم و خدا را شکر خیلی بهمون خوش گذشت و در کنارشون بودم و یه عالمه حرف زدیم و غذا و کیک خوشمزه خواهرک را خوردیم و آخر شب همسر اومد دنبالم و رفتیم خونه خودمون

البته با حفظ فاصله و باز گذاشتن درها و تبادل هوا و پوشیدن دستکش و دو ماسکخجالتی

البته چند روز پیشم رفته بودم پیششون ولی بخاطر مریضی که قبلا داشتم حتی یه لیوان آب هم نخوردم و دست به چیزی هم نزدم و زود برگشتم خونه 

*پست پایین هم جدیده!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰

post 181

سلاااام

درسته این وبلاگ یه خواننده روشن داره ولی من دوست دارم از زندگیم اینجا بنویسم

قبلا پیامکی پست های کوچولو کوچولو مینوشتم ولی از روز عروسیم مشکل پیش اومده و به پست های وبلاگم چیزی اضافه نمیشه و برای منی که نت ضعیفی دارم نوشتن سخت شده

دوشنبه هفته پیش 19 آبان بعد یکماه رفتم خونه بابا اینا ولی در همون دقایق اول حسابی خوشحالیم پر کشید.. خواهرام یه مدته مجدد سر آشپزی و کارای خونه به مشکل برخوردن و این مدت چیزی نگفته بودن و منم که فقط تماس تلفنی باهاشون داشتم و متوجه چیزی نشدم

این روزها مثل سالهای اخیر آرزو و دعام سر و سامان گرفتن زندگیشون هست و اینکه بخت خوب و قشنگی سر راهشون بگیره

چون مجردی کلا سخته حالا اگه وظایف خونه هم بالاجبار روی دوشت باشه چند برابر سخت تر میشه

الهی خدا مشکل گشای همه انسانها باشه 

منم یه وقتایی دلم میخواد مثل همه دخترا برم خونه پدرم و دستپخت مادرم را بخورم یا حتی موقع برگشت از سرکار غذای خودم و شوهرم را بگیرم و...

الهی هیچ کی این حسرت ها را تجربه نکنه و نفهمه من چی میگم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

post 180

طبیعت گردی پاییز

سال 99 با کرونا همراهه و بالطبع طبیعت گردی برای همه خیلی خیلی کم شده ولی من درگیر مراسمات ازدواج و خرید جهیزیه بودم و اصلا رنگ طبیعت را ندیدم تاااااا جمعه دو هفته پیش یعنی9 آبان 99

از قبل به همسر میگفتم دلم برای طبیعت تنگ شده و میگفت من که همیشه سرکار هستم جمعه توی خونه موندن را دوست دارم و... تا دلش به حالم رحم اومد و کلید باغی که خیلی وقته کسی توش رفت و آمد نمیکنه را از دوستش گرفت و بعد موند راضی کردن مادرشوهر!! که صبحش اکی داد و ناهار را برامون ردیف کرد و ساعت 10 صبح راهی شدیم و نگم براتون از آرامش و طبیعت بکر و پاییز زیبا و هوای آفتابی

همسر آتیش درست کرد و با بوی آتیش لذت بردیم

اینقد ذوق کردم و عکس برای دو خانواده فرستادم و دل همه هوایی شد.. کلا اون روز روی ابرا بودم و اینقد روی برگ های پاییزی راه رفتم و خش خش برگها حالم را دگرگون کرد که خدا میدونهچشمک

به سه تاییمون خوش گذشت و در کنار هم میوه و چای و تنقلات و ناهار خوردیم و ساعت 3 برگشتیم خونه

من هیچ موقع پاییز را دوست نداشتم ولی سعی کردم اتفاقات بد پاییزی را فراموش کنم و حداقل از طبیعت پاییزی لذت ببرم

به زودی عکساش را میذارم..

موافقین ۰ مخالفین ۰