post 182
سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۲۸ ب.ظ
پنج شنبه 22 آبان بعد غروب لباس پوشیدم و یه سر رفتم پیش مادرشوهر و بعدشم رفتم خونه بابا اینا
تا 10/5 شب پیش بابا و خواهرا بودم و خدا را شکر خیلی بهمون خوش گذشت و در کنارشون بودم و یه عالمه حرف زدیم و غذا و کیک خوشمزه خواهرک را خوردیم و آخر شب همسر اومد دنبالم و رفتیم خونه خودمون
البته با حفظ فاصله و باز گذاشتن درها و تبادل هوا و پوشیدن دستکش و دو ماسک
البته چند روز پیشم رفته بودم پیششون ولی بخاطر مریضی که قبلا داشتم حتی یه لیوان آب هم نخوردم و دست به چیزی هم نزدم و زود برگشتم خونه
*پست پایین هم جدیده!!!
۹۹/۰۸/۲۷