دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

غمگینم

غم دنیا میشه دست از سر ما برداری

خدایا ما فقط چشم به تو داریم

موافقین ۱ مخالفین ۰

دغدغه

من واقعا نگران روابط با ادم های نزدیک زندگیم هستم

خدایا فرجی حاصل کن

موافقین ۱ مخالفین ۰

۱۴۰۳ مبارک

سال نو مبارک

سال پیش کاری کردم که از خودم راضیم و میشه گفت عمل مثبت .. کمی وارد این قرتی بازیای پوستی شدم و کمی به پوستم اهمیت دادم 

امسال میخوام کمی برای خودم برنامه داشته باشم.. نه که برنامه خیلی بزرگ ها.. یه جور خوشحالی ریز برای خودم فراهم کنم

سال جدید دوست دارم سال سلامتی خودم و عزیزانم باشه

سال بهبود روابط با همسر و دخترم و خانواده ام باشه.‌ من خیلی،وقته افسار این روابط از دستم در رفته و خودم نتونستم تنهایی بهبود ببخشم و شاید مجبور بشم از شخص خبره ای کمک بگیرم

سال پر پولی برام باشه.. یه سری خرج هایی که نیازه بکنم و توش موندم و اوضاع مالی همسر هم قاراشمیشه و توی این خرج های اساسی موندیم و من واقعا ناراحتمش

همینا فعلا

طاعات عبادات همگی هم مقبول

موافقین ۱ مخالفین ۰

رابطه

سال ۱۴۰۲ برام سال بهم خوردن رابطه با چندین نفر بود و از نظر روحی چندین ماهه تحت فشارم چون خیلی بدتر شده

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

من اومدم مسافرت

به وقت سفر یک روزهزبان درازی

کلا من دلم سفر به تعداد زیاد و مدت کم را می پسندهآرام همسری هم بد سفر

فک میکنم همسر دلش برام سوخت و این سفر یک روزه شهر بغلی را آوردم اخه دو سه ماهیه شدیدا حالم بده و به حدی تحت فشارم که دو شب پیش خیلی زار زدم..

کاش نصفه روز از باقی سفر خوش بگذره و بتونم خریدهای خوبی بکنم چشمک

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مادر شاغل یا خانه دار

این مدتی که برگشتم سرکار و دختر بین خونه بابام و خیلی کم کم خونه مادر شوهر در تردده، فکر میکنم کار درست چیه؟ شغلم که اتفاقا پولش در حد توجیبی خودمه را رها کنم یا نه

اگه تصمیم به بچه دوم داشته باشم و این مشکلات را مجدد بخوام داشته باشم ایا توانش میمونه یا نه

در ضمن من ادم مطلق توی خونه موندنم نیستم و همسرم بسیار کم توی خونه اس و سرکار نرفتن یعنی همین یه قلم بیرون رفتن و استقلال هم از دست میدم

کار درست چیه خدا

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

حرف زدن دختر عزیزم

یه زمانی که تب وبلاگ نویسی بالا بود، مامان ها میومدن از کلماتی که بچه شون میگفت مینوشتن

منم دوست دارم این کار را بکنم

کلماتی که دختر میگه

حامه=خامه

شیر

بوجی= بیسکوییت

ماما

بابا

پول

توپ

تاب

چای

نون

قط= قطره

عمَ=عمه

مینوش=اسم خاله هاشه

عزی=عزیز(مادربزرگش)

آب

در

گل

باد

ما=ماشین

بهتر و بدتر را چند روزه یاد گرفته بدون اینکه بدونه یعنی چهزبان درازی

گوگه= گوجه

حُ=خرما

البته همه این کلمات را با زبون خودش میگه و کاش میشد ویس بگیرم

موافقین ۲ مخالفین ۰

غم و شادی

 ۶ مهر ۱۴۰۲

۱۹ ماهگی دختر کوچولوم 🐥❤️

۹ُمین سالگرد آسمونی شدن مامان نازنینم💔💔

قلبم آتیشه

خدایا من میخوام مامانم را ببینم و کلی باهاش حرف بزنم😭😭

هیچی جاش را برام پر نمیکنه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

۳۱ شهریور

یادم بمونه امروز را

تا این موقع ناهار نخوردیم

آخرین روز تابستونی

موافقین ۰ مخالفین ۰

برشی از شبهای خونه ما

در حالیکه خونه پر از وسیله و اسباب بازیای دختره، دختر خانم عزم خواب میکنه. پدر خونواده فرتی همه جا را ظلمات میکنه.

من دختر را میخوابونم.. یواش یواش میام سراغ یا آشپزی یا جمع کردن کوه اسباب بازیا‌‌.. اگه بخوابم آشپزی کنم که عملا کار نهایی غداست، لامپ هود بالای سر گاز به دادم میرسه

امشب با اینکه منتظرم غذای خانم کوچولو دم بکشه، حس جمع کردن اسباب بازیا را ندارم و فقط سعی کردم مسیر رفت و امد همسر را خالی کنم که مبادا مثل من پاهاش بره روی اسباب بازیا

بخدا حس خجالت دارم جلوی همسر که دو تیکه اسباب بازی را جمع نکردم و از طرفی خسته شدم از تکرار مکررات

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰