دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

Post 149

عشق و عشق و عشق

دیر این روزها قسمت من شدند ولی ادم نابی قسمتم شد 

خدایا شکرت.. هوامو داشته باش.. که تدارک عروسیمون به بهترین نحو و کمترین دخالت های دایه های مهربان تر از مادر سپری بشه.‌ هر چند من دلم یه عقد مفصل توی همین ماه تیر را میخواد و آمادگی ازدواج را ندارم

موافقین ۰ مخالفین ۰

Post148

اواخر روز ۱۵ تیر و نیمه اول روز ۱۶ تیر ثبت میشه به عنوان روزی که فشارم بالا بود و با پاهای خودم رفتم دکتر و نتونستم بمونم سرکار . الانم میخوام بخوابم بلکه کمی این استرس ها و کم خوابی ها کمتر بشه.. این استرس و کم خوابی چند وقته باهام هست و یار بدجوری شعله اش را زیاد کرد و دست اخر صحبت کردن با خودش یکمی روبراه ترم کرد... پسر بی قرارم که شدی لطفا غد بودنت را برای من نداشته باش و جنس دختر را از جنس پسر متمایز کن

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 147

بعضی کمک ها و همراهی ها، با منت گذاشتن از بین میره...خدایا کمکم کن بتونم با کمترین کمک این پروسه را پیش ببرم... امیدوارم هیچ دختری به این حال من نرسه.. امیدوارم در آینده بتونم با جون و دل بهترین و کامل ترین جهیزیه را برای دخترم بخرم
و من و همسر عزیزم، دخترم را با کمترین نگرانی راهی خانه بخت کنیم

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 146

امروز ثبت میشه به اسم بدترین استرس و نگرانی که از طرفش بهم وارد شد و مردم و زنده شدم تا بعد ۶ ساعت بالاخره منو بخشید و واقعا ادب شدم که این حرفی که بارها بینمون شده و تمام شده بود را پیش بکشم

موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 145

موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 144

وقتی بین بازوان تو هستم احساس می کنم در خانه ام و الان خیلی برای خانه غمگین هستم
دلم برات تنگ شده عشقم!!
موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 143

دو ماهه که وارد پروسه ازدواج شدم و تقریبا از اول اولش نظرم رو به مثبت بود.. نزدیک چهل روز هم با هم در ارتباطیم و خدا را شکر از نظر عاطفی بهتر از اونی که تصور میکردم شده

یه باری همینجا نوشتم که ای کاش این پسر بی قرارم بشه و واقعا شده

یار جانم، پنجشنبه ساعت ۳ به یه مسافرت یک روزه رفته و خدا را شکر دورم شلوغ بود و دلتنگی آنچنانی نداشتم.. هر چند جای خالیش خیلی معلومه ولی خوب بودم تا به اینجا

 کاش فرداشب بشه ببینمش.. خیلیا با تماس صوتی و تصویری عزیزانشون، دلتنگیشون کمتر میشه و من متاسفانه اینجوری نیستم و با تماس ها دلتنگتر میشم و دیدار حضوری تنها راه رفع دلتنگیمه.. با تماس تصویری چند ساعت پیشمون بیشتر دلم میخواست پیشم باشه و بغض داشتم و نظرم به تماس صوتی بود که یار قبول نکرد..حتی دلم میخواست پیشنهاد بدم بیا دم خونمون که راهی سفرش کنم و پا روی دلم گذاشتم و پیشنهادش را ندادم!

**دلم یه دفتر خوشگل میخواد که اولین هامون را توش ثبت کنم و یادگاری نگه دارم و از بس دست دست میکنم، میترسم وقایع فراموشم بشه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 142

الهی شکر... الهی شکر.. الهی شکر

خدایا هزاران مرتبه شکرت میکنم که این پسر را توی تقدیرم گذاشتی که یه لحظه شک نکنم به ادامه راه باهاش

ممنونم که بالاخره به تنهاییم خاتمه دادی

کمکمون کن که خریدهای قشنگ و مناسبی بکنیم و ‌به خیر و خوشی بریم خونه خودمون:))

باورم نمیشه دارم‌ عروس میشم

الهی شکر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 141

خدایا ممنونتم که گذاشتیش سرراهم. درست زمانی که کاملا ناامید ناامید بودم که پسر به این خوبی و بامحبتی وجود داره و قرار نیس توی سرنوشت من خوشبختی و شادی باشه!!
موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 140

هفته شلوغ پلوغی را سپری میکنم.. یعنی سابقه نداشت اینهمه وبلاگ و کانال نخونده:) نصف روز که سرکارم و نصف دیگه اشم بالاخره کار پیش میاد. دقیقا یک هفته اس آشپزی نکردم ولی تا جمعه کار خونه یعنی مهمان داری و مرتب کردن خونه را به نحو احسن انجام دادم ولی از شنبه کار خونه صفر و کارم خلاصه میشه به سرکار و بازار رفتن

عوضش این روزا خیلی قشنگن.. خدایا شکرت.. دستم را رها نکن

موافقین ۰ مخالفین ۰