دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

قراره اینجا بنویسم
نمیدونم قراره از چی بنویسم
شاید اینجا فقط برای خودم بمونه:)
.........
عروس‌ بهار و تابستون هستم با یه‌ دنیا عشق و احساس💚

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۱۱ مرداد ۹۹ , ۰۸:۵۵
    Post 160
  • ۶ مرداد ۹۹ , ۱۳:۱۶
    Post 159
  • ۳ مرداد ۹۹ , ۱۶:۲۵
    Post 157
  • ۳۰ تیر ۹۹ , ۲۳:۴۴
    Post151
  • ۱۶ تیر ۹۹ , ۱۱:۴۷
    Post148
  • ۳۰ خرداد ۹۹ , ۰۱:۱۰
    Post 141
آخرین مطالب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۲ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۱۷
دختر آفتاب
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۱ فروردين ۹۹ ، ۱۰:۱۴
دختر آفتاب

کسی میدونه چطور زمان پست های وبلاگم نمایش داده میشه؟؟

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۵۱
دختر آفتاب

به وقت شیرینی و کیک درست کردن

شیرینی نخودچی سر سفره هفت سین

کیک فنجونی عصر دیروز، ۱۹ فروردینلبخند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۹ ، ۱۹:۰۵
دختر آفتاب

۱۸ فروردین یا بقول خودم ۱۸ بدر و اولین دیدار با طبیعت در سال جدید به روایت تصویر (البته بعد ایام کرونایی و قرنطینه، اولین بار بود و یه جایی رفتیم که پرنده پر نمیزد ولی با عذاب وجدان بود)

چای در دل طبیعت خشک

ماه از دور

زوم شده ماهبوسه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۲۳:۵۲
دختر آفتاب

فیلم سینمایی نبات

یه مدته اسم "نبات" برام جذاب شده و چی بهتر از این که یه فیلمی به اسم نبات هم وجود داشته باشه

چند روز پیش فرصت پیش اومد و این فیلم را دیدم

بیشتر از همه مجذوب این رابطه صمیمانه پدر دختری شدم و عشق میکردم به صمیمت بینشون... نبات دختر عاقل و زرنگ و مدبر و کار خانه انجام بده و البته کمی لجباز و زبون دراز که گاهی لجم در می اومد که چرا با همچین پدر خوبی اینجوری رفتار میکنهبی تقصیر

گل بازی های دخترک و کلاس سفالی که میرفت و مقدمه ی نزدیک شدن مادرش به نبات و بابا سعید شد و در آخر پدر و دختر، مامان سایه را بخشیدن ....لبخند

امیدوارم در آینده خیلی نزدیک منم مادر خوبی برای فرزندان بشم و بچه هامون پدر مادر خوبی داشته باشن و رابطه حسنه و صمیمانه ای داشته باشیم و خانواده چهار نفره ای جذابی باشیم :قلب:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۹ ، ۱۵:۱۷
دختر آفتاب

در حال حاضر، نیاز مبرم به مانتو شلوار برای سرکار دارم و واقعا لباسام بد شدن و خسته شدم از بس همیشه این لباس ها را پوشیدم!!! مردم نمیگن این چقدر بی عرضه و خسیسه که حتی دو تا مانتو نداره.. مخصوصا این دوره زمونه که مردم از شکمشون که بزنن، از لباس و پزشون نمیزنن

این کر.ونا کاسه کوزه همه را شکونده و‌ بازار رفتن را ترسناک کرده

ساعت ۱۸:۲۹ نوشت:

کارای دوخت و دوز و اتوکشی لباس های فردام تموم شد و از شدت بیحالی پفک و شیرینی جات خوردم:)

چند ساله موقع بیحالی و حال بد، پفک بشدت به دادم رسیده

کارای روتین روزمره ام مونده و تا آخر شب باید انجامشون بدم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۲۰
دختر آفتاب

ساعت سه بامداده و اینهمه مقاومت خودم در برابر خواب را نمیفهممگریه امشب حسابی ورزش هوازی داشتم و همچنان بیدارم با اینکه چشمام قیلی ویلی میرهمتعجب 

کاش میشد دوش گرفت.‌.. تف به دیوارهای نازکفریاد که دوش وقت و بی وقت را ازم گرفته

گرسنمه!!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۹ ، ۰۳:۰۲
دختر آفتاب

با لپ تاپ می نویسم!!

کارهای روزمره ام را انجام دادم و با خیال راحت اومدم اینجا. آش رشته سیزده بدرمون smileyرا خوردیم و ولو شدم روی کاناپه و میخوام نرم افزار درسیم را بخونم و ایضا آهنگ گوش کنم... هرچند بیشتر دلم فیلم دیدن میخواد.. بینش هم دنبال قالب برای وبلاگم میگردم البته اگه نت همکاری کنه

الهی شکرت

بعدا نوشت: این هفته، خیلی کِش نیومده؟؟!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۱۸:۱۸
دختر آفتاب

از شدت خستگی و پا درد نمیتونم کتاب بخونم یا حتی نرم افزار کاریم را جلو ببرم و ازینکه تایم آزاد، خودم خسته ام و مغزم کار نمیکنه ناراحتم و بدتر اینکه همیشه هم همینهangry

نمیدونم دقیقا کار خونه زیاده یا من خیلی خودم را اذیت میکنم یا اینکه بیش از توان بدنم کار میکشم یا بدنم ضعیفه!!!!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۴۱
دختر آفتاب