دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

Post 216

تفریح هرزگاه من، اضافه کردن لیست خریدم در دیجی کالا و باسلام هست!!

به امید روزی که دست و دلم نلرزه و خریدها را قطعی کنیم

موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 215

اینکه حالم به حال جفتشون گره میخوره خوب نیس

من که درست نمیشم.. لااقل حالشون خوب باشه و به آرزوم برسم

موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 214

ساعت ۲/۵ از سرکار اومدم.. بدو بدو تدارک افطاری همسر را دادم

تازه ماکارونیم را گذاشتم دم بکشه.. سر رب گوجه بساطی داشتم و ... ساعت ۱۰ دقیقه به ۶ اذانه

اوووه ظرفا نشسته ان و wc پر از گاز جوهر نمک منتظر منه.. خدایاخنده

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 213

با اینکه یه عالمه کار خونه برام مونده و دو سه روزی تمیزکاری اساسی نکردم و حتی ناهارم را مهیا نکردم، از سکوت خونه استفاده کردم و گل هام را گذاشتم لبه تراس و تراس را حسابی آب و جارو کردم و خودمو را پرتقال و کیوی دعوت کردم... خیلی وقت بود همین سکوت چند دقیقه ای و کوتاه را نداشتم

بوی بهار میاد{#emotions_dlg.wink}

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 212

بریم دومین روز میزبان‌ بودن را سپری کنیم{#emotions_dlg.kiss}

دیروز مادرشوهر مهمانمان بود و امروز بابا و خواهرها

خدایا شکرت

موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 211

امروز، بعد این همه درد و مطب ۲ تا دکتر رفتن و رادیولوژی و استرس کرونا و...واجب شد یه تکونی به خودم بدم و برم به خونه زندگیم برسم.. ۱/۵ ساعت دیگه همسر میرسه

موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 210

سه شنبه هفته پیش، یه عصب کشی دندون داشتم.. از اون روز یه درد مرموزی دارم و مسکن و چرک خشک کن افاقه نکرده.. امروز مجدد رفتیم دو تا دندانپزشک که دومی گفت عفونت شدیدی زیر دندونت بوده و کلی آنتی بیوتیک داد بهم

خسته شدم هر روز هرروز یه جاییم درد میکنه.. همسر طفلی هم با خودش لابد میگه این دختر همش مریضه

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 209

صدای اذان ظهر از توی مسجد نزدیک خونه بابااینا میاد

همیشه دوست دارم صدای اذان از توی مسجد به خونه مون برسه که خونه مون از این نعمت محرومه!

امروز همسر نمیتونست بیاد خونه و من هم دورکار بودم و صبح رفتم دندانپزشکی و بعدش بار و بندیلم را برداشتم و اومدم اینجاچشمک

حس خوبیه خدا را شکر خونه بابا اومدن. سایه اش همیشه بالاسرمون باشه و صحیح و سلامت باشه و دور و برش شلوغ بشه و شادیش را ببینیم..

برای بابا و خواهرا ناهار پختم و منتظرم بیان خونهبوسه

اولین ناهار بعد ازدواج و بدون حضور همسر جآن در خانه پدری

امیدوارم امروز به همه مون خوش بگذره

ساعت ۱۹ نوشت: اهل منزل آمدن و ناهار را خوردیم و استراحت کردیم و بعدش یه عالمه بستنی و بیسکوییت خوردم و حسابی سنگینم و منو خواهر سالن خونه بابااینا را تمیز کردیمو الانم خواهرک رفته میوه بشوره بیاره بخوریم و همسرم تا نیم ساعت دیگه میاد دنبالم و مبخوام برم خونمون

*توی ذهنم دارم فکر میکنم کم کم خونه تکونی خونه خودم را آغاز کنم و وقتی بذارم برای خونه تکونی خونه بابا اینا و ایضا بقیه وسایلی که اینجا دارم را ببرم خونه خودم

**ک اش روزی برسه که شادی بی پایان پدر و خواهرام را ببینم.‌ حتی اگه خوشحال ترین زن دنیا باشم با ناراحتیشون هزار درجه حالم بد میشه

خدایا تمومش کن و شادی را حق ما بکن

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 208

کاش این رئیس جدیدمون باعث بشه تحول کاری برام اتفاق بیفته و مسئولیت های جدید و خوب بهم بده و انگیزه کاری بگیرم.. و اینکه یه طبقه کمد بهم تعلق بگیره کیف و لیوان و چیزای شخصیم را راحت بذارم توشخنده

موافقین ۰ مخالفین ۰

Post 207

تاریکی و سکوت خونه و صدای قل قل غذا و کوفته برنجی که در حال پختنه

حال هم اکنونم عالی عالیچشمک

خدایا شکرت

موافقین ۰ مخالفین ۰