Post 193
همسر امروز هوس کرده بود زودتر بره سرکار!! و اصرارهای من فایده نداشت.. ساعت ۶ با هم تخم مرغ و گوجه درست کردیم و خوردیم و اقا ساعت ۷ و ربع از خانه خارج شدن
منم یکم نت گردی کردم و خوابیدم.. بعدشم پا شدم بلدرچین برای اولین بار پختم و بعید میدونم بتونم بخورم. از بس دلم ریش شد تا بلدرچین ها را پاک کردم و شستم؛)
باید برنجو دم کنم و یه کم به وضع خونه برسم
دلم مهمونی میخواد. لعنت به کرونا. حالام که من ازدواج کردم اینجوریه!! اتفاقا سو.گن.د طه.ما.سبی هنرپیشه تلویزیون مهمان برناکه صب. ی دیگ.ر بود و گفت به همسرم میگم از وقتی ما ازدواج کردیم کرونا اومد و بعد کرونا تازه زندگی دونفره ما آغاز میشه.. البته حرف من به همسرم همینه.. ولی همسر مثل من معتقد نیس و از جنبه عقلانی به زندگی نگاه میکنه و میگه باید همسوی جریان زندگی رفت
هومممم....نه خب اگه عقیده س باید در همه جهات رعایتش کنیم گمونم...