چند سری به این نتیجه رسیدم من باید نمازم را از سر بگیرم که اقلا آرامش خودم حفظ بشه و حرف های از سر حساسیت و عصبانیت همسر!!!! اینقد بهم نزنتم
ولی آخه یه مرد اونم شریک زندگی آدم چقدر میتونه خودخواه و زبون تلخ باشه
حرف هاش اونقدر تلخ و زشته که میگم چطور نمیتونم دردم را به کسی بگم و بزنم زیر این زندگی
کاش مواد اولیه کیک های مد نظرم و البته توانایی بدنم در حدی بود که کیک می پختم
الان چای را میشه فقط با پولکی خورد
دیدن شادی و خنده بچه ها لذت بخشه
دنیای کودکانه خیلی قشنگه
بچه ها که بزرگ و بزرگتر میشن ولی ای کاش دنیاشون همینقدر خوشگل و رنگی رنگی بمونه
فکر کنم دو ماه بیشتره که من تا میام خوب میشم، مریض میشم مجدد
خدا کنه دختر فقط مریض نشه
از شنبه بدن درد داشتم و... تا دیشب مریضیم خودش را نشون داد
الان هم تخم مرغ آبپز گذاشتم ضعف دارو و سرم که داشتم، را بگیره و بتونم سینک را از ظرف خالی کنم
امروز نباید میومدم سرکار:)))
چون هم بنظرم ناهار امروزمون شفته شد
هم اینکه دیر رسیدم سرکار
استراحت برام بهترین گزینه بود
ظهر که میرم خونه خیلی توی خونه کار دارم
مواد غذایی برای ناهار فردام کویر لوته و گزینه ای ندارم
