امسال به طرز عجیبی سرم شلوغ بود و همیشه وقت کم می آوردم!! با اینکه وظیفه خاصی هم نداشتم و همون کارای همیشگی بود!! و باید بگم آرزو و اهداف ۹۸ موندن و باید سال ۹۹ خودمم یکم به خودم تکون بدم!! یکی از اهداف ۹۸ را رفتم دنبالش ولی نشد. آرزوهای ۹۸ اونایی هست که سالهاست آرزو مونده و خواست خدا را میخواد..
الهی تن و روح خانواده کوچیک منم سلامت باشه و سال ۹۹، سال برآورده شدن آرزوهامون باشه
کاش ۹۹ سال شکوفا شدنم، شکوفا شدنمون باشه که با لبخند و شادی و قنج رفتن دل ازش یاد کنیم و بگیم از سال ۹۹ شروع شد و زندگیمون به دو بخش قبل ۹۹ و بعد ۹۹ تقسیم بشه، الهی آمین
پناه به موسیقی و آشپزی و جمع و جور کردن کابینت ها
ساعت ۱۲:۳۷ بامداد:
ناهار فردا را آماده کردم و دوش گرفتم و دو تیکه لباس سرکارم را شستم
فردا حتما باید قبل رفتن به سرکار، دو تا از کابینتها را تمیز کنم
* کاش کار بانکیم امروز تموم شده بود. فردام بعید میدونم بشه انجامش داد و پس فردام که ....... و میخوام به خودم حال بدم و بانک رفتن تعطیله
از چهارشنبه اون هفته تا امروز به غیر از شنبه که ۲/۵ ساعت تلفنی صحبت میکردم و خونه بودم، درگیر بیرون رفتن و خرید عقد دوست و عقد دوست و خرید خونه و نوبت دندونپزشکی و رفتن به شهر مجاور گذشت
به استراحت و خواب زیاد نیاز دارم
خونه تکونی هنوز انجام نشده و ای کاش میشد کمکی زبر و زرنگی داشت که همپای من کار کنه
اگه اشتباه نکنم، سه شنبه ظهر که رسیدم خونه، میم از دل درد شدید به خودش می پیچید و بین اون کلی بالا آورد!!! یه دل درد ۵_۶ ساعته
ناراحت بودم از دستش که به تغذیه و تقویت خودش اهمیت نمیده.. خیلی دعواش کردیم. گناه داشت ولی اعصاب ما هم داغون شده بود. بعد سرکار نیاز داشتم یه خرده بخوابم ولی آه و ناله هاش بود که تمومی نداشت
پاشدم براش کاچی بپزم. خب اون خودش مسئول پخت کاچی تو خونه اس و من خنگ یه سری اومدم زردچوبه را با آرد تفت دادم بدون روغن و یکم بعدش دیدم چقدر بوی بد میده و زیرگاز را خاموش کردم
باز دیدم بی حالی و فشار پایینی میم ادامه داره و این بار با تجربه بیشترشروع به پخت کاچی کردم و با اینکه مدام هم میزدم آردش خیلی تفت خورد و با اضافه کردن آب دیدم بوی خوبی نمیده و بازم مواد حروم کردم
یعنی همچین سابقه ای نداشتم
آخرش به طبخ کوکو سیب زمینی رضایت دادم و واسه اولین بار موقع شکستن تخم مرغ، یکیش توی دستم متلاشی شد و به فناش دادم
به قول یه دوستی، اون روز بی نهایت کال دست شده بودم