دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

دنیای من

از خودم و دنیایم مینویسم

قراره اینجا بنویسم
نمیدونم قراره از چی بنویسم
شاید اینجا فقط برای خودم بمونه:)
.........
عروس‌ بهار و تابستون هستم با یه‌ دنیا عشق و احساس💚

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
پیام های کوتاه
  • ۱۱ مرداد ۹۹ , ۰۸:۵۵
    Post 160
  • ۶ مرداد ۹۹ , ۱۳:۱۶
    Post 159
  • ۳ مرداد ۹۹ , ۱۶:۲۵
    Post 157
  • ۳۰ تیر ۹۹ , ۲۳:۴۴
    Post151
  • ۱۶ تیر ۹۹ , ۱۱:۴۷
    Post148
  • ۳۰ خرداد ۹۹ , ۰۱:۱۰
    Post 141
آخرین مطالب

دیشب پاگشا بعد ۲ هفته تاخیر انجام شد و خدا را شکر عالییی بود و آخییییش گنده

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۳ ، ۰۰:۳۶
دختر آفتاب

آرزو میکنم شبها ساعت ۱۲ خونه ما سکوت سکوت باشه و همه خواب باشیم

شبها به مرز جنون میرسم ازینکه تا ۱۲/۵ ۱ این بچه بیداره و دهنمون را آسفالت میکنه و باعث کدورت زن و شوهری هم میشه حتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۰۳ ، ۰۰:۳۵
دختر آفتاب

این مهمونی هم به خوبی بدم، ایشالا وقتم بیشتر میشه و زندگی طبق روال میشه

اوضاع مالی اونقدر افتضاحه که دادن یه مهمونی ۶ نفره البته چون خاصه برامون سخته و مواد اولیه برای پخت غذاها را باید بخریم و پولی اصلا نداریم

امیدوارم امروز و فردا پول دستمون بیاد و این مهمونی را آخر هفته بدیم

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۰۳ ، ۱۸:۳۴
دختر آفتاب

قورباغه بزرگ این چند ماهه بالاخره قورت داده شد و آخیش..

ففط هنوز من نتونستم نبودنم توی خونه در چند روز پیش را جبران کنم و جای مرتبی توی خونه به چشم نمیخوره

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۰۳ ، ۲۰:۲۰
دختر آفتاب

یک خونه در محله پر رونق شهر با یک هال متوسط دنج و گرم و ۳ تا اتاق.

. خونه به روز و مُدی

روزهایی که حالم توی این خونه بده و نمیتونم برم بیرون، بیشتر از این هال و این محله میخوام بالا بیارم

البته یک خانه کاملا مستقل و به دور از خانواده همسر

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۱۸:۰۸
دختر آفتاب

خدایا تمام نگرانی ها، مشکلات و استرس ها را از روی زمین جمع کن و مشکلات خانوادگی ما را نیز...

استرس این چند ماه واقعا خسته کننده شده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۳ ، ۰۹:۵۵
دختر آفتاب

من امروز م. ش را به خدا واگذار کردم. هزار بار بهش لعنت فرستادم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۰۳ ، ۲۳:۴۱
دختر آفتاب

امروز بدترین و عصبی ترین مادر برای دخترم بودم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۳ ، ۱۷:۳۲
دختر آفتاب

چندین ماهه شدم آدم ضعیف خودم از نظر روحی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۳ ، ۱۸:۳۶
دختر آفتاب

خدایا این بچه ۱۲ نشده بخوابه

بخدا از شدت دیر خوابیدن میخوام گریه کنم

کاش میشد بزنمش و خشمم را خالی کنم سرش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۰۱:۱۷
دختر آفتاب

این روزها حالم خیلی بده.

.امروز شوک بزرگی علاوه بر باقی مسائل بهم وارد شد..‌سرم سنگینه و گوش هام کیپه

خواستم از مشاوره کمک بگیرم که حقیقتش از هزینه اش ترسیدم 

بعدشم میگم این مشاوره مشکلات من را حل نمیکنه چون از طرف من نیست.. تازه ممکنه بدترم بشه زندگیم چون طرف مقابلم هم خودخواهه و هم لحباز و یه دنده و مشاور شیرم کنه و بدتر زندگیم را نابود کنم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۸:۲۰
دختر آفتاب

غم دنیا میشه دست از سر ما برداری

خدایا ما فقط چشم به تو داریم

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۳ ، ۱۷:۴۷
دختر آفتاب

من واقعا نگران روابط با ادم های نزدیک زندگیم هستم

خدایا فرجی حاصل کن

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۰۳ ، ۰۱:۰۳
دختر آفتاب

سال نو مبارک

سال پیش کاری کردم که از خودم راضیم و میشه گفت عمل مثبت .. کمی وارد این قرتی بازیای پوستی شدم و کمی به پوستم اهمیت دادم 

امسال میخوام کمی برای خودم برنامه داشته باشم.. نه که برنامه خیلی بزرگ ها.. یه جور خوشحالی ریز برای خودم فراهم کنم

سال جدید دوست دارم سال سلامتی خودم و عزیزانم باشه

سال بهبود روابط با همسر و دخترم و خانواده ام باشه.‌ من خیلی،وقته افسار این روابط از دستم در رفته و خودم نتونستم تنهایی بهبود ببخشم و شاید مجبور بشم از شخص خبره ای کمک بگیرم

سال پر پولی برام باشه.. یه سری خرج هایی که نیازه بکنم و توش موندم و اوضاع مالی همسر هم قاراشمیشه و توی این خرج های اساسی موندیم و من واقعا ناراحتمش

همینا فعلا

طاعات عبادات همگی هم مقبول

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۰۳ ، ۰۱:۳۲
دختر آفتاب

سال ۱۴۰۲ برام سال بهم خوردن رابطه با چندین نفر بود و از نظر روحی چندین ماهه تحت فشارم چون خیلی بدتر شده

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۰۲ ، ۲۰:۰۶
دختر آفتاب

به وقت سفر یک روزهزبان درازی

کلا من دلم سفر به تعداد زیاد و مدت کم را می پسندهآرام همسری هم بد سفر

فک میکنم همسر دلش برام سوخت و این سفر یک روزه شهر بغلی را آوردم اخه دو سه ماهیه شدیدا حالم بده و به حدی تحت فشارم که دو شب پیش خیلی زار زدم..

کاش نصفه روز از باقی سفر خوش بگذره و بتونم خریدهای خوبی بکنم چشمک

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۰۲ ، ۰۵:۲۲
دختر آفتاب

این مدتی که برگشتم سرکار و دختر بین خونه بابام و خیلی کم کم خونه مادر شوهر در تردده، فکر میکنم کار درست چیه؟ شغلم که اتفاقا پولش در حد توجیبی خودمه را رها کنم یا نه

اگه تصمیم به بچه دوم داشته باشم و این مشکلات را مجدد بخوام داشته باشم ایا توانش میمونه یا نه

در ضمن من ادم مطلق توی خونه موندنم نیستم و همسرم بسیار کم توی خونه اس و سرکار نرفتن یعنی همین یه قلم بیرون رفتن و استقلال هم از دست میدم

کار درست چیه خدا

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۲ ، ۱۳:۴۰
دختر آفتاب

یه زمانی که تب وبلاگ نویسی بالا بود، مامان ها میومدن از کلماتی که بچه شون میگفت مینوشتن

منم دوست دارم این کار را بکنم

کلماتی که دختر میگه

حامه=خامه

شیر

بوجی= بیسکوییت

ماما

بابا

پول

توپ

تاب

چای

نون

قط= قطره

عمَ=عمه

مینوش=اسم خاله هاشه

عزی=عزیز(مادربزرگش)

آب

در

گل

باد

ما=ماشین

بهتر و بدتر را چند روزه یاد گرفته بدون اینکه بدونه یعنی چهزبان درازی

گوگه= گوجه

حُ=خرما

البته همه این کلمات را با زبون خودش میگه و کاش میشد ویس بگیرم

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۲ ، ۱۰:۰۰
دختر آفتاب

 ۶ مهر ۱۴۰۲

۱۹ ماهگی دختر کوچولوم 🐥❤️

۹ُمین سالگرد آسمونی شدن مامان نازنینم💔💔

قلبم آتیشه

خدایا من میخوام مامانم را ببینم و کلی باهاش حرف بزنم😭😭

هیچی جاش را برام پر نمیکنه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۰۲ ، ۰۰:۳۷
دختر آفتاب

یادم بمونه امروز را

تا این موقع ناهار نخوردیم

آخرین روز تابستونی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۰۲ ، ۱۵:۵۲
دختر آفتاب